أین عمار : کجایند آنهایی که پیمان جانبازی بستند

گر حنجره های سابقون خاموش است خون جگر بسیجیان در جوش است تا هست بسیج و حضرت خامنه ای ؛ ای پیر جماران علمت بر دوش است

أین عمار : کجایند آنهایی که پیمان جانبازی بستند

گر حنجره های سابقون خاموش است خون جگر بسیجیان در جوش است تا هست بسیج و حضرت خامنه ای ؛ ای پیر جماران علمت بر دوش است



۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسارت» ثبت شده است

تصویر

آقای نوری که از چهره های فعال فرهنگی دوران مقاومت آزادگان می باشند در دوم فروردین 1345 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمده و 16 سال بعد در تاریخ سوم فروردین 1361 به اسارات نیروهای بعثی درآمدند، ایشان ماجرای اسارت خود را اینگونه بیان می کنند:

« روز دوم فروردین 1361 در حین عملیات فتح المبین راننده راه را گم کرد و ما را بین نیروهای عراقی برد. عراقی ها ماشین را به رگبار بسته بودند ، از بین نیرو های داخل ماشین ما 5 نفر بودیم که توانستیم از ماشین بیرون بپریم و دور شویم و چون به راه شناختی نداشتیم بعد از دو کیلومتر تصمیم گرفتیم با سر نیزه های خود چاله ای بکنیم و درون آن پنهان شویم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۱۸
زهیر

روایتی از محافظان حرم عمه سادات؛


همان روزهای اول درگیری در سوریه، مسلحین شبانه نزدیک حرم حضرت زینب شدند و روی دیوار نوشتند "تساقطی مع النظام" یعنی همزمان با نظام، فرو خواهی ریخت. همین شد که بچه شیعه ها از همه جا خودشان را رساندند به منطقه سیده زینب، و با اهالی منطقه همقسم شدند که از حرم و منطقه دفاع کنند. یادم هست با جوانی صحبت کردم که می گفت «ما به ارتش مراجعه کردیم اما جواب درستی نگرفتیم، خودمان رفتیم از بازار سیاه با پولی که از مردم جمع کرده بودیم 50 قبضه اسلحه خریدیم و شروع کردیم به نوبت کشیک دادن اطراف حرم».
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۰
زهیر